سلامممممممم...وای خذای من باورمممممممم نميشههههههههههه...ميدونی چی شده آخه ؟؟؟ من ديشب خوابه سيبه سرخ ديدم يه سيب سرخ بزرگ و کاملا آبدارو خوشمزه صبح که پا شده بودم داشتم برا مامانم تعريف ميکردم که سيبه چقدر خوشمزه بود و حالا اون سيب تو وبلاگه تو :ی اما سيبی که من تو خواب ديدم خيلی بزرگ بود....
تعبيرشو ديدم :)) اول اينکه فرزند دختر ميآری =)) دوم اين که منفعت بهت ميرسه سوم اينکه از يه بزرگی که دوره خير به تو ميرسه بقيه اشم به ما ربطی نداشت (دونقطه پی)اينا برا سيبه قرمز بودااااااا
ممنون که به من سرزدی ميلاد عزيز. بی أنکه خبرت کنم. ببخش که دير اومدم. مانيتورم سوخته بود و از طرفی هم اين روزها خيلی درگير کارهايی شدم که به من ربطی ندارند. شاد باشی
سلامممم:چه زيبا بود ! مرسی .... در واقع ... تو به من خنديدی و ندانستی من با چه دلهره ای از باغچه ی همسايه سيب را دزديم...باغبان از پی من تند دويد ... سيب را در دست تو ديد...غضب آلود به من کرد نگاه ... سيب دندان زده از ديت تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سال هاست که خش خش گام هايت تکرار کنان می دهد آزارم و من انديشه کنان غرق اين پندارم که چرا خانه ی کوچک ما سيب نداشت !!!موفق باشی
سلام میلاد جان خوبی؟............متنت چقدر قشنگ بود................ وقتی دلواپسی ها غروب می کند... وقتی خورشيد ترانه اش را برای شکوفه ها ی ناز و اطلسی دوباره آواز می کند... من ترانه ام را برای تو می خوانم.... کجاست ستاره ای تا باورم کند!؟ .
۲۳ نظر:
اول................
سلام.خوبی؟آخييييييييييييييييی.چه مهربون.پس بايد قدرشو خيلی بدونی
سلام دوست خوبم ......... وبلاگ زيبایی دارید .... منم به روزم اگه سر بزنی خوشحال می شم منتظر حضور گرمت هستم...موفق باشی
سلام دوست خوبم ......... وبلاگ زيبایی دارید .... منم به روزم اگه سر بزنی خوشحال می شم منتظر حضور گرمت هستم...موفق باشی
مسرور که شده بود٬ ولی مطمئن باش توی دلش ميگفته ای کوفتت بشه الهی!
نشانه ای کامل از ايثار و فداکاری. چيزی که اين روزها خيلی کم پيدا ميشه.
سلام ٬ جالب ناک بود .
چقدر جالب تو ذهنم جمله ی مامان رزی بود وقتی اومدم بنويسم ديدم اااااا زودتر به ثبت رسيده!!!..راستی احتمالا آپ کنم يه سری بزن
سلامممممممم...وای خذای من باورمممممممم نميشههههههههههه...ميدونی چی شده آخه ؟؟؟ من ديشب خوابه سيبه سرخ ديدم يه سيب سرخ بزرگ و کاملا آبدارو خوشمزه صبح که پا شده بودم داشتم برا مامانم تعريف ميکردم که سيبه چقدر خوشمزه بود و حالا اون سيب تو وبلاگه تو :ی اما سيبی که من تو خواب ديدم خيلی بزرگ بود....
rasti to too familit harfe T hast????
تعبيرشو ديدم :)) اول اينکه فرزند دختر ميآری =)) دوم اين که منفعت بهت ميرسه سوم اينکه از يه بزرگی که دوره خير به تو ميرسه بقيه اشم به ما ربطی نداشت (دونقطه پی)اينا برا سيبه قرمز بودااااااا
ممنون که به من سرزدی ميلاد عزيز. بی أنکه خبرت کنم. ببخش که دير اومدم. مانيتورم سوخته بود و از طرفی هم اين روزها خيلی درگير کارهايی شدم که به من ربطی ندارند. شاد باشی
سلام چشم در فرصت مناسب آپ می کنم امر ديگه ای نيست آقا ميلاد فالگير؟
سلام من آپ کردم خوشحال می شم سر بزنی
شاد باشی
فکر نمی کردم تو هم اینجوری بنویسی ....:D ...خسته نباشی رفيق ...شايدم اشتباه فکر می کردم ..يا علی ..ياسين
سلام.تعارف نکردی؟همين که بهت داد تو هم گرفتی خوردی؟به به نوش جان:)
tanhakhori hamishe lezat dare! :D
عین داستان مسیح...
عکس فوق العاده است...
سلامممم:چه زيبا بود ! مرسی .... در واقع ...
تو به من خنديدی و ندانستی من با چه دلهره ای از باغچه ی همسايه سيب را دزديم...باغبان از پی من تند دويد ... سيب را در دست تو ديد...غضب آلود به من کرد نگاه ... سيب دندان زده از ديت تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سال هاست که خش خش گام هايت تکرار کنان می دهد آزارم و من انديشه کنان غرق اين پندارم که چرا خانه ی کوچک ما سيب نداشت !!!موفق باشی
تو که شکمو نبودی؟ بودی؟
سلام ميلاد خان .بايد بگم وبلاگ قشنگی داری .موزيکش هم بهش مياد .وقت کردی يه سری هم به ما بزن .
جاری باشی
سيبش سرخ بود ؟؟؟ سرخ سرخ ؟؟؟
سلام میلاد جان خوبی؟............متنت چقدر قشنگ بود................ وقتی دلواپسی ها غروب می کند...
وقتی خورشيد ترانه اش را برای شکوفه ها ی ناز و اطلسی دوباره آواز می کند...
من ترانه ام را برای تو می خوانم....
کجاست ستاره ای تا باورم کند!؟
.
ارسال یک نظر