۱۳۸۵/۱۱/۱۵

گام اول - يک شروع الکی

سلام.

بدلیل اینکه من این هفته یعنی بد از امتحانات حسابی سرم شلوغ شد. از اون طرف ، اونم براش مشکل پیش اومده بود و مجبور شده بودم که یه جورایی کمکش کنم. بخاطر همین یه چیزایی رو توی این هفته متوجه شدم. البته به دلیل این موارد فقط نبود.

یه سری آدما هستند که  دچار خود کم بینی هاد هستند. این قشر از جامعه به نام سوسول معروفند. آدمایی که کارهایی که یذره ممکنه توش خطر وجود داشته باشه انجام نمیدن.

نمیشه واقعا در این مورد معنی خاصی رو در نظر گرفت. هرچی که باشه مطمعنا تو میدونی یعنی چی. قیصر هم در این مورد یه .شعر خونده که شدیا دوستش دارم. گفتم برای گام اول اینو داشته باشید

 

گام اول – بخش نیم:

من میخواستم یه داستان امروز بنویسم ولی گفتم خاصیت طنز آمیز اینجا از بین نره.

گام اول – بخش اول:

روز اول همون روز تونستم یاسی خانم رو پیدا کنم که واقعا یه اتفاق خیلی خوب در اول کارم بود.

به دوستان که همه خودی هستن.  اگه به وبلاگ این دوست عزیز بنده سر نزدن ، توصیه میکنم که فرصت رو از دست ندین که حسابی از بقیه عقب موندن.

دوستای دیگه ای هم هستن ولی چون در گام اول قرار دارم به صورت شفاف در گامهای بعدی اعلام میکنم.

گام اول – بخش دوم:
یه دختری بدون دلیل میخواد از دوستش جدا بشه با اینکه خودش راضی نیست ولی بدون هیچ دلیل قانع کننده ای میخواست یا میخواد این کار رو بکنه .نظر شما در مورد این آدم چیه؟  آیا این عاقلانه است.

گام دوم – بخش اول:

قالب وبلاگ چطوره؟ خوبه؟  مصالحش مال یکی دیگه اس ولی دیزاین و گل مالیش  کار خودمه. خیلی ساده و مزخرفه ولی من که دوستش دارم. مخصوصا اسمش که فکر کنم یخورده قدیمی باشه.

گام دوم _ بخش دوم:
یه سری از دختر ها خیلی وقتا دچار خود کم بینی میشن. میشه این دسته رو به همون سوسولا مرتبط کرد.

باید یکی بیاد این موجودات رو ارشاد کنه ولی کو آدم کار درست؟؟؟ وقتی ساعت 1 شب تلفن زنگ میزنه و خانمی پشت تلفن اسرار داره که با شما آشنا بشه و شماره شما رو به صورت راندوم گرفته و به قول اوشون قرعه به نام شما افتاده. آدم باید بره بمیره با این تفکرات که از انسانهای نخستین هم ضعیفتره.

گام دوم-  بخش سوم:

اگه این موضوع حقیقت داشت و به واقعیت بدل میشد ، خواهر و مادر دوستان دور و اطراف بنده هر کدوم به تنهایی مهد کودکی از بچه های کوچولو رو اداره میکردند که همشون بچه های خودشون هستن.  خدا رو شکر میکنم که این فقط یه حرف و به قول معروف یه فوهشه ، و اِلا  ستاد کنترل جمعیت دچار بهران  شدیدی میشد. و همین یک متر مربع اندازه یه توالت فرنگی هم نمیشد و دیگه باید خودت یه فکری به حال خودت تو اون 10 سانت جا کنی. تازه تضمین نمیکنم که توی این 10 سانت کسی در محدوده ی  تو نباشه !!!

گام سوم :

این تازه اول کار بنده میباشد .میدونم خیلی مونده که دوباره مثل قدیم بشم ولی لازمه شما  بنده رو حمایت کنید تا بتونم امیدوار بشم و به کارم ادامه بدم. این تقریبا یه سرشماری و معرفی هست. تا بعد با مطلبی که قراره تکمیل بشه.

هیچ نظری موجود نیست: