۱۳۸۹/۰۲/۲۱

تغییرات و مشکلات ( قسمت دوم)


میشه گفت تغییرات عمده ای صورت گرفته که با توجه به حرکتهای ملی که انجام دادم و جوابم نداده ، میشه به صورت کامل منتفیش کرد!!
البته من خیلی تلاش کردم که یه جواب قانع کننده واسه خودم پیدا کنم ولی نشد!


خوب البته من این تصمیم رو بعد از بارها کلنجار رفتن با اون اژدر هفت سر گرفتم!!! یکم واسه خودمم سخته که باور کنم دیگه راه جدیدی نمیشه پیدا کرد. فقط کاشکی میشد ثانیه ای فکر کنه و تصور کنه که بابا جان من اینقدر دارم خودم رو جر میدم واسه خودم نیست که!!!
البته کلا جر دادن کار خوبی نیست ولی وقتی انسان به مرحله ای برسه که دیگه راهی نداره و طرف شیرفهم نمیشه مجبوره جر بده خودش رو که طرف بفهمه چقدر موضوع میتونه مهم باشه!!
و میشه گفت همونطوری که اشاره کردم حتی با جر دادن خودم هم نتونستم راضیش کنم از خر آقا شیطونه بیاد پیایین و لااقل سوار خر من بشه!!!
خیلی حرف زدم باهاش!
میشه گفت هرچیزی که جدید بود رو گفتم و هر واقعیتی رو که میشد گفتم ولی با یک جواب کوتاه دلسردم کرد!
بازم سعی کردم به صورت کاملا جدید و تازه ای وارد عمل بشم که شاید طرف بتونه با گوشت و پوست و خونش ( همونطوری که طی نامه ای بهش اعلام کردم) احساسش کنه!!
و واقعا هرکی جای من از این همه احساس لطف و محبت دچار خوشی زودرس میشد و شایدم از زیایش خودکشی میکرد!!


اینجا بود که فکر کردم میتونه مساله یکم پیچیده تر از یه مشکل خانوادگی یا اخلاقی باشه!!!!
خیلی دلم میخواست متوجه بشه که درسته من کف بین نیستم ؛ رمال نیستم!!!


بهرحال گذشته ها گذشته. ولش بکن تا نرفته برنگشته!!
خوب . به نظر میرسه جاهل شدیم رفت پی کار و بارش!!!
بیخیال.


ادامه دارد...


۱ نظر:

مهدیه گفت...

یه کم گیج شدم
موضوع یه کم روشن نیست خب ؟
....
به نظر خودت چرا سالی یه بار افتابی میشی ؟ حیف نیست ؟