۱۳۸۳/۱۰/۱۹

از حد گذشته ها

سلام


دیدید. دیدید گول خوردید؟ اون نوشته ی قبلی فقط به خواطر این بود که من ظرفیت شما رو بسنجم. و متوجه شدم که نه. آدم با ظرفیتی هستید. پس آپ امروز هدیه ای از من به شما دوستان عزیز


من همیشه مورد ظلم و ستم قرار میگیرم.برده های مصر رو در زمان فرعون ها یادتونه.من الان همونم.


دو دوست به نام های مستعار رهرو وچشمگیر


 


بنده غیر از مشغله ی خودم باید برای این دو فرد نسبتا محترم اورکات بیافرینم. اصلا مشکلی ندارم که چرا این کار رو کردم. وظیفه است. باید انجام میدادم. تازه یک دوره کلاس آموزش دوست یابی در اورکات و  دادن پیغامهای دوست داشتنی و مورد پسند هم داشتم که در جای خودش بی نظیر بود.اورکات چیزه خوبی است فقط یک مشکل اساسی داره. اونم اینه که همه میتونن برای هر کسی که میخوان پیغام بفرستند. داش سعید هم که من خیلی بهش حال دادم و براش اوکات درست کردم به نام مستعار سعید  Saeed Blackسیا معروف شده


 


نمیدونم متوجه شدید یا نه ولی تعداد دخترا خیلی زیاد شده. همین روزاست که ما از روی زمین حذف بشیم و این زنها حکومت رو دردست بگیرند. چرا؟


زیرا بنده هر وقت میرم بیرون با سیل عظیم دختر ها در سنین مختلف مواجه میشم.


 


قتلهای بی خیالی


نوشته ی:الکساندر میلادو ویچ


بر اساس رمان وقتی تو را  کشتم


فصل سوم


 صفحه ی 320


 


هنوز کنار دوار دراز کشیده بود. فکر میکرد که حالا باید فرار کند ولی بوی جسد تا چند ساعت دیگر همه  را با خبر میکند. ناگهان یاد امیر کبیر افتاد که چگونه به قتل رسیده بود. عکس او با توضیحات در کتاب مخصوص قتلهای بیخیالی نوشته شده بود. پس دخترک رو بلند کرد و  توی وان حموم گذاشت و آب سرد را روی رو ریخت تا تمام بدنش رو بگیرد و بعد شتابان به طرف در خروجی هتل رفت و کلاه خود را روی سرش محکم کرد.  با تمام سرعت از اون منطقه خارج شد.


 دخترک بدبخت بعد از آن شبه عاشقانه الان دیگه مرده بود و فقط و فقط به دلیل خیلی ساده و بچه گانه. دخترک عاشق اون پسر بود ولی با کاری که شب قبل انجام داده بود دیگه از او بدش آمده بود. دلش نمیخواست اون رو ببینه. ولی بعد از مدتی فکر به این نتیجه رسید که فرا شب او را دعوت کند وبا سمی  او را بکشد


دخترک بی خبر از همه چی خورشت آلو اسفناج رو برای اون پسرک درست کرد. دختر عادت نداشت وقتی خورشت آلو اسفناج درست میکند هسته های آلو را در بیاورد.


آن شب شوم فرا رسید و دخترک پسر را به سر میز شام راهنمایی کرد. برای اینکه این قضیه باعث نشود که پسر احساس خطر کند با او با خوشحالی و خنده صحبت کرد در همین هنگام بود که یکی از هسته های آلو توی گلوی دخترک گیر کرد و پسر هم بی خبر از همه چی شربت زهر آلود را که دخترک برای او آورده بود به خورد دخترک داد و دخترک بعد از چند ساعت مرد.


الان تن بیجان دخترک در وانی پر از آب بود و پسر هم مایلها از هتل دورشده بود. شب بعد متصدی هتل برای  اطلاع دادن به در اتاق او آمد


خانم پدرتو پشت خط هستند


جوابی نیامد


خانم پدرتون پشت خط تلفن منتظر هستند. گویا از لندن زنگ میزنند


باز جوابی نیامد. شیفت شب وروز همه میدونستد که در طول اون چند ساعت خانم از اتاق خارج  نشده بودند . پس سریع پلیس را در جریان گذاشتند. با تمام ارادتی که به خانم داشتند در اتاق را شکستند و با بوی خفیف بدی مواجه شدند.


سریع به جستجو پرداختد و جسد دختر را در وان حمام یافتند و هسته ی آلویی که جلوی دهنش شناور بود



 

۳۷ نظر:

ghatreashk_ گفت...

تا کور شود هر انکه نتواند ديدD:

sahar گفت...

چه وحشتناکه ها ....

اشکبوت گفت...

خفن شدی!

golesoo گفت...

ميلاد جان مشکل شما متأسفانه مشکل آماری نيست...شما (بازهم متأسفانه)مشکل بينايی داريد که فقط انسانهای مونث رو کاملاً ميبينه ؛)

مینا گفت...

دوست عزيز سلام.اميدوارم که خوب باشی؟داستان بسيار جالبی بود.بازم بهم سر بزن.التماس دعا

شقايق گفت...

سلام. منم پسرا رو زياد می‌بينم! فکر کنم مشگل جای ديگه ای باشه!:دی مرسی به من سر زدی در اولين فرصت لينکت می‌کنم. موفق باشی.

yasmin گفت...

به نظر من که اصلا ً دخارها زیاد نشدن.نمی دونم تو چطور زیاد می بینیشون.داستان خیلی باحالی بود. خیلی لذت بردم.

shabnam گفت...

salam mer30 behem sar zadi mishe yekhorde rahnamiem koni dar mrede inke chejori mitnam kari ke gofi ro anjam bedam

ندا گفت...

سلام.ممنون ميلاد جان از اينکه سر زدی.انقدر هم راجع به قتل ننويس.

AC گفت...

تو مظلومی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو صد تا فرعون هم توی جيبت جا می دی ! در ضمن خوب تو هم می تونی بيای يه سری از اين دخترا رو بکشی تعداد مياد پايين! يا اصلا واسه شما مردا که بهتره ... می تونيد به راحتی ۴ تا زن خوی و خوشکل و همچينی هلو بگيريد ... نه؟

اودی گفت...

دلم خنک شد !!!

اودی گفت...

من آدم با ظرفيتی هستم ؟

امين گفت...

سلام به ميلاد خان.مارو ديگه تحويل نمی گيری!!!احتمالا تو مطلب قبلی نظر منو نديدی.ولی بازم دمت گرم.موضوع وبلاگت به کلی عوض شده.اونوراهم بيا.باييييييييييی.

سعید گفت...

سلام ميلاد ببين من کامل نتونستم نوشتت رو بخونم آفش روخوندم مثل هميشه باحاله

نگار گفت...

سلام ميلاد عزيز.خوبی؟چه داستان توپی بود.به نظر من که دختره حقش بود......من يه سوالی ازت دارم.اگه دوست نداشتی جواب نده...می خواستم فاميليتو بدونم.(به قول خودت قصد فضولی ندارم)اخه به نظر منم تو اشنايی(خنده)راستی به کمکتون نياز دارم.يه سر بهم بزن.مرسی............

امید گفت...

سلام
..بازم تو يه سری می زنی ..بابا يه راهنمايی درست و حسابی بکن..داستانتم خووندم با حاله..خداحافظ

ارمين ارين گفت...

درود ميلاد جان/شرمندم/اين روزها رو مودم نيستم/بگذريم داستان تکان دهنده ای بود/باد ضرب المثل چاه نکن بهر کسی ...افتادم/به هر حال خوش باشی / بدرود تا اتيه ای نزديک

پیمان وپریچهر گفت...

سلام آقا میلاد داستان با حالی بود دستت درد نکنه .........خوشحالم که بالاخره دیدنیها را دیدی (خنده)...........موفق باشی

نانسي گفت...

بوي موهات زير بارون بوي گندمزار نمناك*****

بوي سبزه زار خيس بوي خيس تن خاك*****

جاده هاي مهربوني رگاي آبيه دستات*****

غم بارون غروب ته چشمات تو صدات*****

قلب تو شهر گل ياس دست تو بازار خوبي*****

اشك تو بارون روي مرمر ديوار خوبي******

اي گل الوده گل من اي تن آلوده دلپاك*****

دل تو قبله اين دل تن تو ارزونيه خاك*****

ياد بارون و تن تو ياد بارون و تن خاك*****

بوي گل تو شوره زار بوي خيس تن خاك*****

هميشه صداي بارون صداي پاي تو بوده*****

همدم تنهاييام قصه هاي تو بوده*****

وقتي كه بارون ميباره تو رو ياد من مياره******

ياد گلبرگاي خيس روي خاك شوره زاره******

اي گل آلوده گل من اي تن آلوده دل پاك*****

دل تو قبله اين دل تن تو ارزونيه خاك******

mohamad گفت...

سلام دوست خوبم.خوشحال ميشم وجود سبزتو تو وبلاگم احساس کنم.حتما ببينش.

رز آبي گفت...

سلام ٬ هرکی به تو ميگه سلام ٬ ميبريش تو اورکات !!!! اونقد اين کارو کردی که بستن همرو !!! اينجا بايد گفت : عاشق نشو چاه کن و چاه مکن بهر کسی !!! تو چی کار به خانوم بچه های من داری !!

سعید گفت...

نبينم کسی به پر وپات بپيچه هرکی زيادی حرف زد بگو تا....................

ملوس گفت...

سلام اقا ميلاد مرسی که به وبلاگم سر زديد خوشحال شدم  باز هم منتظر نظرات شما هستم شاد  و موفق باشيد

maryam گفت...

سلام مرسی که سر زديد! من هنوز حيرونم هسته آلويی که اينقدر اساسی گير کرده بود چطور جلو دهنش شناور شده بود؟اونم بعد از مرگ؟؟؟!!!!

جواد گفت...

سلام
اسم من جواد ٬یک تازه کارم یا به عبارت دیگه تازه وبلاگ زدم امیدوارم از این به بعد به من هم سر بزنید

ژینوس گفت...

سلام...قالب بلاگ خودتم خيلی بامزه ست....راستی من چه درگيری با بچه ها دارم؟؟؟کی؟کجا؟؟

امين گفت...

سلام.ممنونم که سر زدی.اومدم بگم که اگه شماره سريال برنامه ای رو خواستی برو اينجا.سریال هر برنامه ای رو که بخوای هست.http://www.seriall.com
اميدوارم که بدردت بخوره.بايييييييييييی.

zahra گفت...

سلام--جالب نوشته بوديد--مخصوصا توصيه های قبل از امتحان--موفق باشيد به منم سربزنيد

امين گفت...

سلام.ممنونم که سر زدی.اومدم بگم که اگه شماره سريال برنامه ای رو خواستی برو اينجا.سریال هر برنامه ای رو که بخوای هست.http://www.seriall.com اميدوارم که بدردت بخوره.بايييييييييييی.

امين گفت...

سلام.ممنونم که سر زدی.اومدم بگم که اگه شماره سريال برنامه ای رو خواستی برو اينجا.سریال هر برنامه ای رو که بخوای هست.http://www.seriall.com اميدوارم که بدردت بخوره.بايييييييييييی.

امين گفت...

فقط بايد اسمه برنامرو بدی.بعد سريالشو بهت ميده

امين گفت...

سلام.ممنونم که سر زدی.اومدم بگم که اگه شماره سريال برنامه ای رو خواستی برو اينجا.سریال هر برنامه ای رو که بخوای هست.http://www.seriall.com اميدوارم که بدردت بخوره.بايييييييييييی.

نگار گفت...

سلام ميلاد.خوبی؟وبم درست شد واپيدم.........اگه وقت کردی بيا ببين.

نگار گفت...

سلام......جدی می گی؟ولی ميلات نرسيد.به هر حال دستت درد نکنه.خيلی لطف کردی.راستی چرا اپ نمی کنی؟تنبل شدی ها(چشمک)...............اپ کردی خبرم کن.

نخودسياه گفت...

سلام. گله نكني كه اينهمه وقت چرا نيستم و نمي نويسم و سر نمي زنم. من از هفته پيش كه يه جراحي كوچيك 1 ساعت و پنجاه دقيقه اي روي فك داشتم با 7 تا بخيه و 48 ساعت خونريزي مداوم كه به علت اتمام خون بدنم خونريزي قطع شد و يه له شدگي استخوان هم همون شب رو انگشت دستم داشتم نه مي تونم بنويسم، نه حرف بزنم و نه حتي زياد بنشينم. اون درد شبانه كش هم از همون مسائله. امشب هنر كردم اين چند خط رو براي دوستام نوشتم. اميدوارم زود زود با توپ پر برگردم و از شرمندگي در بيام . اما نبودن من دليل اين ميشه كه شما هم نباشي؟

سعید گفت...

سلام به روزم اورکات ميخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

سیامک گفت...

آره !! باید خودمونو برای فرمانرواییه فی میل ها آماده کنیم رفیق ! شاید جالب باشه !! یا می شه گفت بیشتر خنده دار ؛)