۱۳۸۹/۰۵/۰۴

جوجه اردک زشت... یعنی تو!

میخوام واست جوجه اردک زشت رو توصیف کنم.شاید تمام سوالها که توی ذهنت وول وول میخوره رو از بین ببرم!

جوجه اردک زشت موجودی منطقی بود
مثل تو
زشت بود
مثل تو
هیچ کس دوستش نداشت
مثل تو
خیلی سرخوش و خوشحال بود
مثل تو
جوجه اردک هرچقدر بزرگتر میشد چیزهای جدیدی یاد گرفت
مثل تو
دوستهای خوب و بدی پیدا کرد که به نوعی به اون کمک کردن یا اذیتش کردن
مثل تو
تونست با آدمهای بهتری و مهمی ارتباط برقرار کنه
مثل تو
هرچقدر بزرگتر میشد زیبا تر میشد و پسندیده تر
مثل تو
کم کم دوستاش شدن کسانی که همه کاری براش میکردن.
مثل تو
نگرانی از اتفاقاتی که افتاده بوده و قراره بیفته اذیتش میکرد ولی همچنان خوشحال بود و امید به فردا داشت.
مثل تو
کم کم به جایی رسید که اونم با اینکه برتری بین همه داشت و همه به سمتش کشیده میشدن در یک زمان مشخص شده متوجه شد که شده مثل همه ی کسانی که فکر میکرده خیلی خاص هستند.
مثل تو
و  با همونایی که به نظرش خیلی خاص بودن ولی خیلی عادی و معمولی بودن حرکت کرد به سمت زندگی واقعی خودش.
مثل تو
ولی...
جوجه اردک قصه ی من یک نکته ی دیگه ای هم داره. دلش پاک بود و خیلی کارا رو از روی عمد انجام نمیداد.
با اینه خیلی اتفاقات رو کوچیک میدونست ولی همون میتونست زندگیش رو عوض کنه!!!
جوجه اردک زشت نمادی از وجود موجود عجیبی با نام توست!!!!
که با وجود تفاوتها در زندگشون اون رو به عنوان یه اتفاق خوب قبولش کردن!!!

۲ نظر:

MoNa گفت...

همیشه این اتفاقای کوچیک هستن که مسیرای بزرگ رو میسازن
جوجه اردک زشت منو یاد این شعر از سهراب میندازه:من نمیدانم که چرا میگویند اسب حیوان نجیبی است؟کبوتر زیباست؟و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟........
به نظرت جوجه اردک زشت هم یکی از اون سیب ها رو نداشت؟!

مهدیه گفت...

جوجه اردک زشت ...
حداقل اون بعدا خوشگل شد!!