۱۳۸۵/۱۲/۱۲

اعترافات (يلدا بازی)

سلام

دختر تنها  ازم خواست که مثل تمام بچه ها یه سری اعترافات کنم. شاید جالب نباشه ولی خوب روال این بازی اینطوریه.

من توی هر بلاگی رفتم و دنبال نوشته اش در مورد این بازی گشتم متوجه شدم که همه بجای اعتراف از خودشون تعریف کردن. خوب نشون میده اینا دوست ندارن بدیهای خودشون رو به عنوان یه اعتراف تعریف کنن. مثلا یکی قبولیش تو دانشگاه رو اعتراف میدونه. یکی فوت مادرش رو.

اینا یعنی اعتراف؟؟؟؟

خیلی مسخره است که یه سری آدم عاقل معنی اعتراف رو نمیدونن. متاسفم براشون.

و اعترافات من:

1-       من به حد زیادی حسود بودم ولی اعتراف میکنم که بعد قبل از تابستون امسال به طرز عجیبی نسبت به هیچ اتفاقی هیچ حسی ندارم. حتی حسادت.

2-       اعتراف میکنم که از جنس مونث متنفرم. شاید خیلی شده که کارای کوچیکی چون جواب دادن به سوالات یا کمک خواستن رو انجام ندادم. یه جورایی احساس میکنم نباید به این موجودات احترام گذاشت چون در مدت کوتاهی مغرور میشن و میخوان سوارت بشن.

3-       من اعتراف میکنم که از پارسال تابستون تا امسال نزدیک به 360 درجه فرق کردم. دوست ندارم تعریفات بیخود کنم چون میدونم جواب خوبی نمیگیرم ولی میشه گفت کمکای خیلیها باعث این اتفاقات شد. من اعتراف میکنم که آدم شدم.

4-       من اعتراف میکنم که از قبول شدنم تو دانشگاه اصلا خوشحال نشدم. شاید بخاطر اینکه هیچی دیگه برام خوشایند و خوشحال کننده نیست. حتی قبولی دیگران و بهترین دوستانم.

5-       من اعتراف میکنم که خیلی وقت پیش بدلیلی تصادف با یه خانم جینگیل بلا دچار عذاب وجدان شدم و مدت زمانی هست که سوار ماشین نمیشم. هیچ راه حلی هم براش پیدا نکردم.!!

6-        همین!

 

۴ نظر:

اريا گفت...

مايل به تبادل لينک هستی؟

غزال گفت...

mr fonte webet ajib gharibe vase man nemitonam bekhonam!

نگار گفت...

سلام.منم باهات موافقم.اعترافای خيليا شبيه اعتراف نبود.اعترافای خوبی کردی.صادقانه.منم يه اعتراف می کنم.اولش ناراحت شدم اما با خودم فکر کردم هر کسی حق داره که کسی رو دوست داشته باشه و از کسی بدش بياد.ولی نظر شخصی من اينه که آدما با هم فرق می کنن و همه مثل هم نيستن

بيتا گفت...

سلام دوست گرامی متاسفانه فونت وبلاگتون به کامپيوترم نميخوره و نتونستم اعترافاتتون را بخونم

راستی منم اپ کردم خوشحال ميشم اگه بهم سر بزنيد

موفق باشيد